جدول جو
جدول جو

معنی بای پس - جستجوی لغت در جدول جو

بای پس
((پَ))
نوعی عمل جراحی که در آن برای تغییر مسیر یکی از جریان های طبیعی بدن مجرایی فرعی را در محل پیوند می زنند
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باز پس
تصویر باز پس
عقب، بر سر فعل در آید بمعنی عقب وا پس: باز پس رفتن باز پس شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با پس
تصویر با پس
واپس باز پس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پای پش
تصویر پای پش
آواز پای
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که چیزی را پرسش کند پرسش کننده، کارمند دادگستری یا شهربانی که برای کشف جرایم و بزه ها از متهم پرسشهایی کند مستنطق. یا روز بازپرس. روز پرسش روز قیامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باد آس
تصویر باد آس
آس بادی آسیایی که با باد گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از های پر
تصویر های پر
اپر ابر پیشوندی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی حس
تصویر بی حس
کرخت
فرهنگ واژه فارسی سره
زپس سپس از دنبال بعد. یا از پس کسی بر آمدن، قدرت مقابله و جدال با کسی را داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی کس
تصویر بی کس
غریب، بی یار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازپس
تصویر بازپس
واپس، موخر، بعقب بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی حس
تصویر بی حس
عاجز از احساس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دی پس
تصویر دی پس
رفیق راه، و همراه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی حس
تصویر بی حس
بی حال، بی رمق، سست و ضعیف، بی درد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی پا
تصویر بی پا
بی اصل، بی اساس، کنایه از بی ثبات، ضعیف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی کس
تصویر بی کس
تنها، بی یار، کسی که دوست و آشنا و خانواده ندارد، غریب، بیچاره، بینوا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازپس
تصویر بازپس
عقب مانده، دوباره
باز پس رفتن: پس رفتن، عقب رفتن
باز پس ماندن: عقب ماندن، دنبال ماندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی حس
تصویر بی حس
Numb, Imperceptive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
нечувствительный , онемевший
دیکشنری فارسی به روسی
нечутливий , онімівший
دیکشنری فارسی به اوکراینی
niewrażliwy, odrętwiały
دیکشنری فارسی به لهستانی
无感觉的 , 麻木的
دیکشنری فارسی به چینی
imperceptível, entorpecido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
impercettibile, intorpidito
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
imperceptivo, entumecido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
imperceptible, engourdi
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ongevoelig, gevoelloos
دیکشنری فارسی به هلندی
ไม่มีความรู้สึก , ชา
دیکشنری فارسی به تایلندی
غير حسّاسٍ , خامدٌ
دیکشنری فارسی به عربی
संवेदनहीन , सुन्न
دیکشنری فارسی به هندی
חסֵר תַּפְרִיט , נמל
دیکشنری فارسی به عبری
感知できない , しびれた
دیکشنری فارسی به ژاپنی
감지되지 않는 , 저린
دیکشنری فارسی به کره ای